به آن زن نمکین و زیبا که عبای سیاه پوشیده بگو با آن زاهد متعبد چه کردی؟
آن گونه که بلند شد، آستین هایش را به قصد نماز تا کرد و رفت تا به در مسجد برسد...
الله اکبر...الله اکبر
ای کسی که خدا را صدا میزنی و دستهایت را به سمتش بلند کرده ای و به او متوسل شدی و برای کمک و یاری رسانی از جانب او،گریه و زاری میکنی...
ای کسی که از او شفاعت طلب میکنی برو و به آن زن نمکین و زیبا که دیروز در عبای سیاه بود، بگو...
بگو دین و یقینش را از او( عابد ) دزدیدی و او را در حیرتی که هرگز هدایت نمیشود ترک کردی...
بگو نمازش را به او برگردان ...روزه اش را به او برگردان و او را به حق محمد(ص)نکُش!
نمازش را به او برگردان و روزه اش را ...
به حق عیسی و احمد او را نکُش!
ای شب...