با تو از خیابونای شلوغ رد شدم
با اتفاقاتی که افتاد به چه حال و روزی افتادم
از همه اون اتفاقات خسته شدم
از دور نفست رو بوسیدم
فریادم هر سو طنین انداز میشه
کاش امیدی داشته باشی که همواره در جستجوی اون باشم
صدای تو رو بشنوم و در همون حالت بمونم
از غروب های بی سر و صدایی که بدون تو سر میشه، خسته شدم
کاش حداقل بدونی که گریه چاره نیست
معلومه قراره بمونم یا بمیرم؟
حداقل سوال کن اینجا روزهای من چطور میگذره
نتونستم از تصمیماتی که گرفتم دست بکشم
با تو از خیابونای شلوغ رد شدم
با اتفاقاتی که افتاد به چه حال و روزی افتادم
از همه اون اتفاقات خسته شدم
از دور نفست رو بوسیدم