بچه شهرها یا روستاها
ما یک جزیره میسازیم
تا حالمون خوب بشه
در افق، کاری برای انجام دادن نیست
دلیلش این نیست که احمقیم نه، دلیلش اینه که خیلی زیادیم
پس ما دنبال کمی شادی هستیم
تا وقتی اوضاع خوب پیش نمیره بار و بندیلمون رو ببندیم
فردا ساعت می ایسته
همونطور که جورج میگفت ، واضح و مشخصه
ما جشن میگیریم
ما مثل شاهان رفتار میکنیم
تا ذهنمون رو پاک کنیم
تا همه چیز رو فراموش کنیم
ما جشن میگیریم
ما مثل شاهان رفتار میکنیم
تا ذهنمون رو پاک کنیم
تا فراموش کنیم
زمانی که ما با گریه کردن میگذرونیم در چمدان هامون انباشته میشه
این زمانه که کمرمون رو میشکنه ، که کمرمون رو خرد میکنه
ساعتی که میچرخه و ما رو میکُشه رو فراموش کنین
همونطور که جورج میگفت ، البته !
ما جشن میگیریم
ما مثل شاهان رفتار میکنیم
تا ذهنمون رو پاک کنیم
تا همه چیز رو فراموش کنیم
ما جشن میگیریم
ما مثل شاهان رفتار میکنیم
تا ذهنمون رو پاک کنیم
تا همه چیز رو فراموش کنیم
دیگه نه آینده ای وجود داره نه گذشته ای
برقصید
دیگه نه آینده ای وجود داره نه گذشته ای
برقصید
لا لا لا لا
لا لا لا لا
لا لا لا لا
لا لا لا لا
ما جشن میگیریم
ما مثل شاهان رفتار میکنیم
تا ذهنمون رو پاک کنیم
تا همه چیز رو فراموش کنیم
ما جشن میگیریم
ما مثل شاهان رفتار میکنیم
تا ذهنمون رو پاک کنیم
اوه
تا همه چیز رو فراموش کنیم
تا همه چیز رو فراموش کنیم
دیگه نه آینده ای وجود داره نه گذشته ای
برقصید
دیگه نه آینده ای وجود داره نه گذشته ای
برقصید
لا لا لا لا
لا لا لا
لا لا لا
لا لا لا