به خاطر عشق یه زن
با آتیش بازی کردم
بی اینکه بدونم این منم که می سوزم
سرگرم لذت و خوشی بودم تا وقتی که فهمیدم
کسی که اون عاشقشه من نیستم
به خاطر عشق یه زن
همه چیمو دادم
زیباترین قسمت زندگیمو ..
ولی اون زمانیو که از دست دادم
برام مفید بود تا زخمام خوب بشه
هنوزم همه چیز
مثل یه خواب به نظر می رسه
ولی می دونم که بالاخره
یه روز می تونم فراموشش کنم
حالا غمگینم
ولی به زودی دوباره ترانه می خونم و
قول می دم هرگز گذشتمو به یاد نیارم
به خاطر عشق یه زن
به اشک و جنون رسیدم
در حالیکه اون می خندید
یه کریستال رو شکستم
گذاشتم خون از رگهام جاری بشه
بعدش اصلا نفهمیدم چیکار کردم
به خاطر عشق یه زن
همه چیمو دادم
زیباترین قسمت زندگیمو ..
ولی اون زمانیو که از دست دادم
برام مفید بود تا زخمام خوب بشه