هرچی که از عشق گفتی عاقبت انکار کردی
مگه تو مرهم نبودی؟ تو مرا بیمار کردی
آرزوهایم برایت همگی نقشبرآب شد
تکتک خاطرههایت بی تو حسرت و عذاب شد
هرچه ماندم خبری از تو نیامد
من از این بیخبری پیرم درآمد
هرچه ماندم دلبر روزای شیرین
تو نیامدی و من صبرم سرآمد
کاش میدیدی که بی تو من چه دردی میکشم
هرکجا یادت میوفتم آه سردی میکشم
بیمحابا با تو بودم جان من رفتی چرا؟
حرف رفتن را که گفتی ناگهان کشتی مرا
هرچه ماندم خبری از تو نیامد
من از این بیخبری پیرم درآمد
هرچه ماندم دلبر روزای شیرین
تو نیامدی و من صبرم سرآمد