نمی دانم چگونه شروع شد
داستان بی پایان من با تو
تو یگانه ی من شدی
برای همه ی زندگیم برای من
با تو احساسات وجود دارد
و کمی دیوانگی
من مراقب تو هستم
کار تصور
زمان را به یاد بیاور
هنگامی که برای تو می خواندم
آن ما را می لرزاند
یک چیزی به تو می گویم
اگر آن را نمی دانی
برای من آن هنوز تنها راه است
با تو احساسات وجود دارد
و هرگز از دست نمی رود
هیچ دانشی وجود ندارد
زیرا می دانی که کار قلب است
خواندن از عشق هرگز کافی نیست
حتی،خدمت کردن به آن کافی نیست
دوباره به تو می گویم
به تو می گویم که
زیباترین چیزها وجود دارند
زیباترین چیزها برای تو
منحصر به فرد همانطور که تو هستی
جاودان است هنگامی که آن را می خواهی
به خاطر حضورت از تو ممنونم
چگونه ممکن است که با این سالها
تمایل بی پایانم برای تو
آن چیست؟
رازی که تو هستی
که من درون خودم دارم
می توانست لحظاتی باشد که داشته ام
لحظاتی که تو به من داده ای
کلمات اما
می دانی من با صدایم کار می کنم