زنهای زیبا شگفتزده میشن که اسرار من در چیه
من شیرین نیستم، و نه ساخته شدم برای همپوشانی با معیارهای یه الگوی مد
اما وقتی که براشون میگم
اونها تصور میکنن که دارم دروغ میگم
من میگم
رازم در گشودن دستام
در پهنای لگن زنانم
در بلندای گامهام
و در انحنای لبهامه
من یه زنم
به شکلی برجسته
زن برجسته
اون منم
من به اتاقی قدم میذارم
به همون بامزگی که خوشحالت میکنه
و برای یک مرد
همراهان بلند میشن
یا به زانو میافتن
بعدش دورم حلقه میزنن
یه دسته زنبور عسل
من میگم
رازم آتش توی چشمام
و برق دندونام
در پیچش کمرم
و هیجان لذتبخش پاهامه
من یه زنم
به شکلی فاخر
زنی فاخر
اون منم
مردها خودشون هم شگفتزدهن
که چی در من میبینن
اونها خیلی تلاش میکنن
اما نمیتونن لمسش کنن
سر درونی من رو
و زمانی که سعی میکنم نشونشون بدم
اونا میگن که هنوزم نمیتونن ببینن
من میگم
این راز در قوس پشتم
در خورشید لبخندم
در حرکت سینههام
در شیوهی موقرانه و شیوامه
من یه زنم
به شکلی برجسته
زن برجسته
اون منم
الان درک میکنی
که چرا سرم خمیده نیست
من فریاد نمیزنم یا به اینور و اونور نمیپرم
یا نیازی ندارم که واقعا بلند صحبت کنم(تا شنیده بشم
وقتی منو میبینی که رد میشم
همین باید باعث بشه که بهم ببالی
من میگم
رازم در تق تق پاشنههام
در پیچ و تاب موهام
در کف دستم
و در نیاز به توجه و مراقبتمه
چرا که من یک زنم
به شکلی برجسته
زن برجسته
اون منم