وقنی نزدیکمی،من برهنه ام
روی زخمهامو نمیپوشونم
تو پاره های تن منو به هم وصل میکنی
تا دیگه شکستگی هام محو میشه
وقتی کنارمی،من یک رو دارم
نقاب در صورتم برداشته میشه
تو از میان لباسم منو میبینی
میبینی که در درون کی هستم
تو دنیا رو سپیده دم نشونم میدی
تو چشمامو باز میکنی
هر چیز کوچیکی رو فوق العاده میبینم
وقتی هستی
وقتی نزدیکمی،ترسهام ناپدید میشن
سکوت در من دیگه طنین انداز نمیشه
من خودمو ذره ذره به هم وصل میکنم
تا دیگه شکستگی هام محو بشه