اگر زماني مي پرسي براي چه
نخواهم توانست كه به تو دليلش را بگويم
آنرا نمي دانم
براي همين
من را ببخش
اگر زماني در مورد عشقمان بدگويي كردند
قلبت را درك خواهم كرد
تو من را نخواهي فهميد
به همين دليل
من را ببخش
حتي نه يك كلمه بيشتر
و نه حتي بوسه اي بيشتر در سپيده دم
نه حتي لمسي وجود نخواهد داشت
عشقمان در اينجا به پايان مي رسد
راهي و شكلي وجود ندارد
براي آري گفتن
حتي نه يك كلمه بيشتر
و نه حتي بوسه اي بيشتر در سپيده دم
نه حتي لمسي وجود نخواهد داشت
عشقمان در اينجا به پايان مي رسد
راهي و شكلي وجود ندارد
براي آري گفتن
اگر حتي
گمان مي كردي كه براي تو
يا به خاطر حضور تو من قدمي برخواهم داشت
تو نمي رفتي
به همين دليل
من را ببخش
اگر زماني باعث خنداندن تو شدم
و كم كم من را باور كردي
رفتي و مي دانم
به همين دليل
من را ببخش
حتي نه يك كلمه بيشتر
و نه حتي بوسه اي بيشتر در سپيده دم
نه حتي لمسي وجود نخواهد داشت
عشقمان در اينجا به پايان مي رسد
راهي و شكلي وجود ندارد
براي آري گفتن
حتي نه يك كلمه بيشتر
و نه حتي بوسه اي بيشتر در سپيده دم
نه حتي لمسي وجود نخواهد داشت
عشقمان در اينجا به پايان مي رسد
راهي و شكلي وجود ندارد
براي آري گفتن
احساس مي كنم كه تو را ديوانه كردم
احساس مي كنم كه زهر لبانم را به تو دادم
احساس مي كنم كه بايد اينگونه ترك كنم
بدون خداحافظي كردن از تو