امروز، ممکن است رسیدن شب رو به تعویق بیاندازیم
و با دیدن نور ستاره آرزو نکنیم
ببین من و تو همه چیز هایی که می خواهیم رو داریم
بدون (استفاده) از واژه ها این را خواهیم دانست، همانطور که عشق می ورزیم
امروز ممکن است نقطه اوج راهمان را به تعویق بیاندازیم
و به یاد نخواهیم آورد، همانطور که هر چیزی پایانی دارد
این راه که پاهایمان روی آن قدم می زنند
علف های هر دو سمت آن پژمرده نخواهند شد
خاموشان مانند من و تو عشق می ورزند
استفاده از کلماتی که دیگران ندارند
و نمی دانند چطور به شکل دیگری بگویند(دیگه بسه)
که چطور گلِ لی لی جوانه میزند
امشب ممکن است بیماری (غم و اندوع) را به تعویق بیاندازیم
اگر دست در دست، در نور، قدم بزنیم
چون باد سرد در تاریکیِ
جاهایی که اسم تو شنیده نشده می وزد
خاموشان مانند من و تو عشق می ورزند
استفاده از کلماتی که دیگران ندارند
و نمی دانند چطور به شکل دیگری بگویند(دیگه بسه)
که چطور گلِ لی لی جوانه میزند
امروز ممکن است رسیدن برگ ریزان را به تعویق بیاندازیم
و پاییز نخواهد توانست که بیاید
آنها(برگ ها) هر آینه پادشاهی بهار هستند
اگر فقط نور لبخند تو دوستشان بدارد
خاموشان مانند من و تو عشق می ورزند
استفاده از کلماتی که دیگران ندارند
و نمی دانند چطور به شکل دیگری بگویند(دیگه بسه)
که چطور گلِ لی لی جوانه میزند