مردم خوب نیستن
فکر کنم این خیلی خوب جا افتاده
هرجا نگاه کنی میتونی ببینی
مردم خوب نیستن
زیر درخت های گیلاس ازدواج کردیم
زیر شکوفه ها عهد بستیم
همه اون شکوفه ها پایین ریختن
توی خیابونا و زمین های بازی
خورشید روی ملحفه ها جاری می شد
(خورشید) بیدار شده با گنجشک های صبح
روزنامه های یکشنبه رو می خریدیم
و یه کلمه اش رو هم نمی خوندیم
مردم خوب نیستن
مردم خوب نیستن
مردم خوب نیستن
فصل ها اومدن و رفتن
زمستون شکوفه هارو لخت کرد
حالا یه درخت دیگه تو خیابون می ایسته
مشت هاشو توی هوا تکون می ده
زمستون مثل یه مشت مارو له کرد
پنجره ها با باد تکون می خورن
که اون روشون پرده های دوخته شده
از تورعروس رو می کشه
مردم خوب نیستن
مردم خوب نیستن
مردم اصلا خوب نیستن
به عشقمون چندتا گل لیلی بفرست
به عشقمون یه تابوت چوبی بفرست
بزار کبوترهای چشم صورتی واسه عشقمون بخونن
که مردم خوب نیستن
به عشقمون همه نامه هارو پس بفرست
به عشقمون یه ولنتاین خونی
به عشقمون اجازه بده همه عشق های زودگذر گریه کنن
که مردم خوب نیستن
نه اینکه تو قلبشون بد باشن
میتونن آرومت کنن, بعضیا حتی سعی می کنن
وقتی از مریضی داری میمیری ازت نگهداری می کنن
وقتی میمیری خاکت می کنن
نه اینکه تو قلبشون بد باشن
اگه بتونن کنارت می ایستن
اما همه اینا کس شعره عزیزم
مردم خوب نیستن
مردم خوب نیستن
مردم خوب نیستن
مردم خوب نیستن
مردم اصلا خوب نیستن