هنوز مثل دیروز دارم هرلحظه از خاطرات رو مرور میکنم
یکم عصبیم به خاطر همین همیشه یه بخشی از من غمگینه
هنوزم هر کدوم از زخمام به خاطر تو دارن میسوزن
دریای من مواج و طوفانیه به همین خاطر
کمی ساحل من ساکت و خلوته
یه لحظه میسوزم و یه لحظه خاموش میشم یه لحظه گریه میکنم و یه لحظه میخندم
خوشی هام همیشه تکه تکه میشن
تلخی ها مثل کوه و دریا در من وجود دارن ، ترانه ها شاهدم هستن
هر زمانی که با امید به زندگی چشمامو به هم زدم
و گل هام شکفتن ، ناگهان خزان جلوی درم ایستاد
خیلی وقته که شناختم خیلی وقته که چشیدم عشوه های این دنیارو
بی موقع بزرگ شدم و حالا روزای کودکیم گم شدن
یه لحظه میسوزم و یه لحظه خاموش میشم یه لحظه گریه میکنم و یه لحظه میخندم
خوشی هام همیشه تکه تکه میشن
تلخی ها مثل کوه و دریا درونم وجود دارن ، ترانه هاهم شاهدم هستن
هر زمان که با امید به زندگی چشمامو به هم زدم
و گل هام شکفتن ، ناگهان خزان جلوی درم ایستاد