اگه این خونه باشه و تو نباشی
اگه قدم هات رو پله ها نپیچه
بدون قلب و لب پر خنده ی تو
بدون دست و دل بخشنده ی تو
همیشه جای خالیت، مثل عصر خزونه
مثل غبار سردی، می شینه روی خونه
اگه خورشید بیاد و تو رو این جا نبینه
اگه بارون بیاد و رو شونه هات نشینه
پرنده های رنگی، نشینن روی دیوار
اگه شبای شادی، بمونن تیره و تار
برای روزی که از سفر بیایی
خونه رو گوشه به گوشه می تکونم
گلا رو دونه به دونه آب می ریزم
خونه نمونه بی یار مهربونم