آره
حالم از خودم به هم میخوره
بیدار میشم و از نفس کشیدن متنفرم
و تو این به خودم افتخار میکنم
کاملا نمایشی قبول دارم
من کاملا عادیم زندگیم اصلا سخت نیست
ولی حسابی توش عقب موندم فقط یه آدم پست قبول دارم
خیلی خودمو سرزنش میکنم
تلاشگرِ واقعی
و توش به خودم افتخار میکنم، یه بازنده، قبول میکنم
و از خودم میپرسم وقتی زمان (مرگ) ام برسه
آیا فرار میکنم؟(ازش سر باز میکنم؟ میترسم؟) فرار میکنم؟
من یه بازنده ی واقعیم
بعضی روزا آرزو میکنم هر کس دیگه ای بودم
//
//
بدگمانم(همه دشمن پنداری) از اکثر مردم دوری میکنم
دنبال ترحم-غمخواری-نیستم
من فقط تمام اینو میخوام
زیر یه چتر
سعی میکنم خودمو از بارون حفظ کنم
سعی میکنم مغزمو از دیوونه شدن نگه دارم
دارم تمام روز ها رو میشمرم
قسم میخورم یه سمت نورانی هست که
یکشنبه ها اونجا تنها باشی
میتونم ازت جلوگیری کنم وقتی نمیتونن منو بیرون کنن؟
همه ی کلمه ها رو آناگرام¹ کن بهم بگو که خوب میشم
پاک کردنِ تمام نگرانی ها از ذهنم
همشونو تکه تکه کن و بندازشون اونور
امشب تنها خواهم بود اگه تلاش کنم زنده بمونم و میفهمم که دارم کورم میشم
من یه بازنده ی واقعیم بعضی روزا آرزو میکردم هر کس دیگه ای میبودم
//
//
اجازه نده فکرتو عوض کنن
اجازه نده طرز فکرتو عوض کنن
اجازه نده وقتتو هدر بدن
نذار وقتتو هدر بدن(یکی نجاتم بده)د
نذار نظرتو عوض کنن
نذار نظرتو عوض کنن(بازنده)د
//
//
//
من یه بازنده ی واقعیم
بعضی روزا آرزو میکنم هرکس دیگه ای میبودم