گاهی وقتا که زیر نور ماه هستم
خدارو شکر میکنم که نفس میکشم
آنهنگام دعا میکنم خدایا منو زود نبر
زیرا که برای زیستنم دلیلی دارم
گاهی وقتا که باران می گریم
اما هرگز نمیشه که افسرده بشم
هنگامه ای که همه ی عوامل منفی اطرافم رو دربرگرفته
میدونم که روزی میرسه که همه چی عوض میشه زیرا
تمام عمرم منتظرش بودم
دعا می کردم، برای مردمانی که بگویند
که دیگر نزاعی نمی خواهند
دیگر جنگی نمی خواهند
و بچه هایمان که روزی شادمان بازی کنند، یک روزی
این برد و باخت نیست ، زیرا همه ما می بازیم
وقتی آنها از روح خون معصوم تغذیه می کنند
پیاده رو خیس شده از خون معصوم جاری ست
اگرچه آبها انتقام خون معصوم را میگیرند
و در این زندگی ممکن است راه خود را گم کنید
ممکن است شما را دیوانه کند
اما اجازه ندهید که شما را درهم شکند، هرگز
گاهی وقتا که باران می گریم
اما هرگز نمیشه که افسرده بشم
هنگامه ای که همه ی عوامل منفی اطرافم رو دربرگرفته
میدونم که روزی میرسه که همه چی عوض میشه زیرا
تمام عمرم منتظرش بودم
دعا می کردم، برای مردمانی که می گویند
که دیگر نزاعی نمی خواهند
دیگر جنگی نمی خواهند
و بچه هایمان که روزی شادمان بازی کنند، یک روزی
روزی همه چیز تغییر خواهد کرد
با همه به عدالت و یکسان رفتار خواهد شد
خشم و کینه متوقف خواهد شد
روزی همگی آزاد و پرافتخار خواهیم بود
از این که دربر خورشید یکسانیم
نغمه ی آزادی را یکصدا میخوانیم