روزی در زندگیت
جایی را به خاطر خواهی آورد
کسی صورتت را لمس می کند
وتو باز می گردی وبه اطرافت می نگری
و تو...
روزی در زندگیت
عشقی را به خاطر خواهی آورد
که در اینجا کشفش کردی
به طریقی مرا به خاطر خواهی آورد
اگرچه که حالا به من
نیازی نداری
من در قلبت خواهم ماند
وقتی همه چیز از هم بپاشد
تو روزی مرا به خاطر خواهی آورد...
روزی در زندگیت
وقتی که درمی یابی همیشه
در انتظار
آن عشقی بودی که من و تو با هم در آن سهیم بودیم
فقط مرا صدا بزن ،
من خودم را به آنجا می رسانم
به طریقی مرا به خاطر خواهی آورد
اگرچه که حالا
به من نیازی نداری
من در قلبت خواهم ماند
وقتی همه چیز هم بپاشد
تو روزی مرا به خاطر خواهی آورد...
روزی در زندگیت
وقتی که درمی یابی
تو همیشه تنها بودی
به خاطر عشقی که من وتو در آن سهیم بودیم
فقط مرا صدا بزن
من خودم را به آنجا می رسانم