تو پیاده رو به تو فکر می کنم
تو خیابون به تو فکر می کنم
در دل شب سیاه به تو فکر می کنم
حتی اگه دیر وقت باشه
زیر تیر چراغ برق به تو فکر می کنم
در روشنایی روز به تو فکر می کنم
با هر دو نیمکره ی مغزم به تو فکر می کنم
در زیر غبار
ما خیلی خوب بودیم
ولی بدون ترمز سرعت گرفتیم
برای اینکه [بتونیم]خوب همدیگه رو دوست داشته باشیم
بیش از اندازه عاشق شدیم
ما خیلی خوب بودیم
اغلب ، وقتی بی دلیل لبخند به لب داشتیم
برای اینکه [بتونیم ]خوب همدیگه رو دوست داشته باشیم
بیش از اندازه عاشق شدیم
از خواب بیدار می شم به تو فکر می کنم
تو خواب هم به تو فکر می کنم
تو روز آفتابی به تو فکر کنم
دیگه مثِ قبل نیستم
در حال راه رفتن روی بند به تو فکر می کنم
حتی وقتی منو هل می دن به تو فکر می کنم
وقتی وارونه حرکت می کنم به تو فکر می کنم
خنده دار شدم
ما خیلی خوب بودیم
ولی بدون ترمز سرعت گرفتیم
برای اینکه [بتونیم]خوب همدیگه رو دوست داشته باشیم
بیش از اندازه عاشق شدیم
ما خیلی خوب بودیم
اغلب ، وقتی بی دلیل لبخند به لب داشتیم
برای اینکه [بتونیم ]خوب همدیگه رو دوست داشته باشیم
بیش از اندازه عاشق شدیم
متاسفم که به تو فکر می کنم
به طور وسواس گونه ای به تو فکر می کنم
از خود بی خود شده به تو فکر می کنم
از نفس افتاده
در تمام جاده ها به تو فکر می کنم
وقتی دارم به صدای خودم گوش می دم به تو فکر می کنم
سایه ی یک تردید شدم و به تو فکر می کنم
از خودم بیزارم
ما خیلی خوب بودیم
ولی بدون ترمز سرعت گرفتیم
برای اینکه [بتونیم]خوب همدیگه رو دوست داشته باشیم
بیش از اندازه عاشق شدیم
ما خیلی خوب بودیم
اغلب ، وقتی بی دلیل لبخند به لب داشتیم
برای اینکه [بتونیم ]خوب همدیگه رو دوست داشته باشیم
بیش از اندازه عاشق شدیم
می دانی خودمو خفه می کنم( از بس )به تو فکر می کنم
وقتی در آغوش دیگری می خوابم به تو فکر می کنم
از نفس می افتم به تو فکر می کنم
در آستانه ی نابودی ام
یه شب دیگه به تو فکر می کنم
در دلتنگی به تو فکر می کنم
در این مه به تو فکر می کنم
باورم نمی شه
ما خیلی خوب بودیم
ولی بدون ترمز سرعت گرفتیم
برای اینکه [بتونیم]خوب همدیگه رو دوست داشته باشیم
بیش از اندازه عاشق شدیم
ما خیلی خوب بودیم
اغلب ، وقتی بی دلیل لبخند به لب داشتیم
برای اینکه [بتونیم ]خوب همدیگه رو دوست داشته باشیم
بیش از اندازه عاشق شدیم