قبل نقارت
این شبها بدون او خوابم نمیبره
کاش خبر داشته باشه کاش بدونه
دنیا بدون او ارزشی نداره
باز منم و غم و اندوهی ک نمیتونم حریفش بشم
جای خالی او در قلبم حس میشه
کاش بدونه کاش خبر داشته باشه
خاطراتش داغونم میکنه
این غم و اندوه فراتر از تحمل منه
نقارت
قلبم میسوزه بخاطر اون
در گوشم صدایش و در بینی ام عطرش هست
کاش عطر خبرش ب من برسه
کاش برگرده کاش برگرده
بند دوم
شب از نیمه گذشته وسپیده دم در چهره ش هویداست
چراغ های شهر ب چشمان من شبیه است
یکی هست ک کلید آرزوهای من پیش اوست
همان کسی ک خواب رو از چشمانم ربوده
کاش میدونست ک مث جان برام با ارزشه
زمان بدون او مث زندانه
نمیدونم باید باهاش چیکار کنم
درد های او ویرانگر آسایش منه
قلبم و احساسم ب جنگ یکدیگر رفتند
چگونه ب این قلب نحیف سنگی بفشرم
سراسیمگی قلبم را فراگرفته و چشمانم مملو از اشک شده
غرورم اندک اندک تسلیم عشقم میشه
قبل نقارت
این شبها بدون او خوابم نمیبره
کاش خبر داشته باشه کاش بدونه
دنیا بدون او ارزشی نداره
باز منم و غم و اندوهی ک نمیتونم حریفش بشم
جای خالی او در قلبم حس میشه
کاش بدونه کاش خبر داشته باشه
خاطراتش داغونم میکنه
این غم و اندوه فراتر از تحمل منه
نقارت
قلبم میسوزه بخاطر اون
در گوشم صدایش و در بینی ام عطرش هست
کاش عطر خبرش ب من برسه
کاش برگرده کاش برگرده