خیلی ناراحتی دوستم،دردی داری؟
معشوقی داری که دردت رو نمیفهمه؟
یه زمونایی منم مثل تو بودم
به خاطر معشوقه ام مانند دیوانه ها بودم
کسی بودم که شب و روز (شراب،الکل)میخوردم
ببین عشق منو به چه حالی انداخت
موهای کاملا سیاهم ،سفیده سفید شد
من اینطوری بودم؟ اینطوری متولد شده بودم؟
در ایام جوانی یک پیر پیر مرد شدم
ای دوست دست خودم نیست خیلی دوست(ش)دارم
عاشقی مثل خودم رو نمیبینم
تو هم عاشق شدی از حال و روزت معلومه
فقط گریه کردی چشمات نمناکه
دردتو به من بگو ای دوست