اگه فریاد بزنم و از دور دست ها بشنوی و بیای
اگه لمست کنم ، آخرین بار تورو لمس کنم
بغلت کنم ، رویاهامو بغل کنم
دراز بکشم ، یه بار پبش تو دراز بکشم
جوری که میدونی نیست اصلا
خیلی گریه کردم چقدر زیاد گریه کردم
خاطره ها پاک نمیشن
فهمیدم
اصلا مثل زمانی که ولم کردی نیستم
خیلی گریه کردم چقدر زیاد گریه کردم
سرگذشت ها فراموش نمیشن
فهمیدم
اصلا جوری که فکر میکنی نیست
اگه زمان رو نگه دارم و به عقب برگردونم
ما همدیگه رو ببینیم، و من تورو از دستام (آغوشم) جدا نکنم
به هم برسیم ، منو به رویاهات فرابخوانی
یه بار بیدار شم ، یه بار کنارت از خواب بیدار بشم
جوری که میدونی نیست اصلا
خیلی گریه کردم چقدر زیاد گریه کردم
خاطره ها پاک نمیشن
فهمیدم
اصلا مثل زمانی که ولم کردی نیستم
خیلی گریه کردم چقدر زیاد گریه کردم
سرگذشت ها فراموش نمیشن
فهمیدم
اگه "ای کاش" هایم نبودن
مگر اینقدر دلم واست تنگ نمیشد؟
هیچوقت خودم رو نبخشیدم
هر جا که برم حسرتم رو با خودم ورداشتم
من دیگه مثل قبل نیستم ، به سادگی.. من یه انسان نصفه هستم