آه خواهر هنگامی که میایم تا در آغوشت بیارامم
نباید همچون غریبه ها با من رفتار کنی
پدرمان اینگونه رفتار کردنت را نمی پسندد
تو باید خطر را تشخیص دهی
آه خواهر آیا من برادر تو نیستم
سزاوار مهربانی نیستم؟
ایا مقصودمان در این جهان یکسان نیست؟
دوست داشتن و مسیر او را دنبال کردن نیست؟
ما با هم بزرگ شدیم
از گهواره نا گور (مرگ
مردیم و دوباره متولد شدیم
و به طرز مشکوکی نجات پیدا کردیم
آه خواهر وقتی می آیم تا بر در خانه ات بکوبم
از من پنهان نشو مرا غمگین میکنی
زمان همچون اقیانوسی ایت که در ساحل به پایان میرسد
شاید که دیگر فردا مرا نببینی