در اتاق های تاریکم
بی خوراکم، ویرانه ام
اونکه اسم تورا بدون تو بر دیوارها مینویسه منم،روانی ام
خونم میریزه که(منظورش مرگش خودش هست)
ترک نمیکنم تورا،همیشه پیشتم،(درگیرتم)(از نظر ذهنی همیشه پیشتم)ای یار
تُو دَستان من، چشمان من هستی،باور نمیکنی ای یار
من پریشان، روزهایم تار
نمیفهمی ای یار
یه عمر در این زندان ها
تُو دستای من هستی ،چشمان من هستی
محکومم به تو
متهم من، شاکی من
دیگه خسته ام از این جلسه های دادگاه(منظورش کلنجار رفتن انسان با خودش هست)
ازت دیگه عصبانی هستم
بسته بسته خاطره ها
در آمدوشد(یعنی خاطره ها مثل بسته های پستی هی به ذهنم میاد و میره)
من پریشان ، روزهایی تار
حالیت نمیشه ای یار
در اتاق های بی نورم...