چه چیز قشنگیست روز آفتابی
نسیمی آرام بعد از طوفان
در این هوای تازه شادی و جشن سر می گیرد
چه چیز قشنگیست روز آفتابی
اما خورشید دیگری که نیست
ای خورشید من...صورت توست
آه خورشیدم...خورشید من
صورت توست...صورت توست
از پنجره ات نور می تابد
کارگری که لباس می شوید آواز می خواند
در حالی که لباس ها را می فشارد و باز می کند و آواز می خواند
از پنجره ات نور می تابد
اما خورشید دیگری که نیست
ای خورشید من...صورت توست
آه خورشیدم...خورشید من
صورت توست...صورت توست
وقتی شب می آید و خورشید غروب می کند
حسی از غم به سراغم می آید
زیر پجره ات می ایستم
وقتی شب می آید و خورشید غروب می کند
اما خورشید دیگری که نیست
ای خورشید من...صورت توست
آه خورشیدم...خورشید من
صورت توست...صورت توست