به سمت رودخانه
وسط تابستون،دست تکان دادم
برای قوهای مشکی ای که به شکل vدر حال پروار بودن
به امید رسیدن به تابوت
تمام طول سپتامبر سرخ
با آسمانی پوشیده از آتش
من عاجزانه از تو خواسنم که بیایی
مثل بوته آتش برای قدیسان
روحم یخ کرده بود
دردهای بیشمار
که وقتی ترکم کردی به سراغم آمد
گل سرخی در باران
پس به تیغ قسم خوردم
که هرگز،به زنجیر کشیده نشوم
و سوزنهای های سیاه باورهایت
دوباره به رگهای من فرو نرود
برهنه بر سر مزارت
من مناجاتی برای تنهایی ات هستم
و آیا ممکن است که هر چه زودتر
به سویم عروج کنی؟
برای یکبار هم که شده
از قید و بند فروتنی ات
من همیشه خواهم یافت
شیار کلیدی مناسب برای کلید مقدس تو
زخمی به عمق 6 فوت
در قلبم هست،که یک زندان بی میله است
همه چی بی رنگ شده با دید تونل وار
غروب خورشید من
نیمفتامین
بی حال و بیمار از وضعیتم
این شهوت،اعتیاد خو ن آشام
فقط در مقابل او تسلیم مطلق هستم
بهتر از این نمیشه
نیمفتامین
نیمفتامین،نیمفتامین
دختر نیمفتامین
نیمفتامین،نیمفتامین
دخترنیمفتامین من
ویران شده از جذابیت فریبنده ات
مثل شکار محاصره شدم
در انتهای جنگل
جایی که زمزمه ها وسوسه میکنند
ردهای شکرپاش شده ی بیشتر
دوشیزگان بلورین خوابیده بیشتراز
ستونهایی از نمک
در آغوشم هستند
همچنان که با پیچ و تابشان محسورم میکنند
و به سمت مهتاب حرکت میکنند
مثل آن روزهای طلایی گذشته
ستاره های مقدس
خاطرم هست که چگونه
ما سوزن و قاشق بودیم
و در علف خشک افروخته گم شده بودیم
برهنه بر سر مزارت
من مناجاتی برای تنهایی ات هستم
و آیا ممکن است که هر چه زودتر
به سویم عروج کنی؟
برای یکبار هم که شده
از قید و بند قداستت
من همیشه خواهم یافت
شکاف کلیدی مناسب برای کلید مقدس تو
زخمی به عمق 6 فوت
در قلبم هست،که یک زندان بی میله است
همه چی بی رنگ شده با دید تونل وار
غروب خورشید من
نیمفتامین
بی حال و بیمار از وضعیتم
این شهوت،اعتیاد خو ن آشام
فقط در مقابل او تسلیم مطلق هستم
بهتر از این نمیشه
نیمفتامین
غروب خورشید من
نیمفتامین
بهتر از این نمیشه
نیمفتامین
نیمفتامین،نیمفتامین
دختر نیمفتامین
نیمفتامین،نیمفتامین
دخترنیمفتامین من