فرسودیم جانمان را
چون قالب صابونی
در میان دستان
هرگز به یکدگر نبخشیدیم چیز بهتری را
و از پا درآمدیم
از اینکه همواره سرسوزنی عشق به یکدگر دهیم
خاموش و بی سخن نمی شوم
با دقت به حرفهایم گوش بده لطفا
اکنون دیگر عاشقت نیستم
این تصمیمی لحظه ای و آنی نیست
پیش تر به آن فکر کرده ام
هیچ کس با لب تیغ یک وداع جان نسپرده است
هوا نیستم
بعد رفتنم ، تو به زندگی ادامه خواهی داد
و خود را خواهی دید که مثل قبل نفس می کشی
هوا نیستم
هوا نیستم من
هوا نیستم
خاموش و بی سخن نمی شوم
با دقت به حرفهایم گوش بده لطفا
اکنون دیگر عاشقت نیستم
این تصمیمی لحظه ای و آنی نیست
پیش تر به آن فکر کرده ام
هیچ کس با لب تیغ یک وداع جان نسپرده است
هوا نیستم
بعد رفتنم ، تو به زندگی ادامه خواهی داد
و خود را خواهی دید که مثل قبل نفس می کشی
هوا نیستم
هوا نیستم من
هوا نیستم
متوجه شدم که وجودم ضرورتی ندارد
تلاش برای بهبودی ام بی معنی ست
که اکنون بسیار دیر است برای لمس تنم
هوا نیستم من