خورشید را دوست دارم
و زن را ، در هنگام گریستن
چلچله ها را
و همینگونه زنان را
پریدن در ایوان ها و گشودن پنجره ها را
و دخترکان آوریل را
شراب را دوست دارم
به مانند گل ها بسی
و عاشقان را
اما نه مردان را
دوست دارم با سارقان دوست باشم
و ترانه هایی باشم فرانسوی
از اهالی اینجا نیستم ، نه از جایی دیگر
نه سن و سالی دارم ، نه آینده ای
و شاد بودن است رنگ و نشانی ...
از هویت من
از اهالی اینجا نیستم ، نه از جایی دیگر
نه سن و سالی دارم ، نه آینده ای
و شاد بودن رنگ و نشانی است ...
از هویت من
دوست دارم همواره بر روی ماسه ها دراز کشم
یا روی دوچرخه ای مانوئلا را دنبال کنم
یا که همواره به تماشای ستارگان بنشینم
به همراه ماریا در گندم زار
از اهالی اینجا نیستم ، نه از جایی دیگر
نه سن و سالی دارم ، نه آینده ای
و شاد بودن است رنگ و نشانی ...
از هویت من
از اهالی اینجا نیستم ، نه از جایی دیگر
نه سن و سالی دارم ، نه آینده ای
و شاد بودن رنگ و نشانی است ...
از هویت من