دیگر خانهای نمانده
من دوباره روی کاناپه خودم را جمع میکنم
قول میدهم جمع و جور بنشینم
فقط یک چمدان همراهم دارم و یک گیتار
دیگر خانهای ندارم
نگرانیهای بیشتری دارم
برای یک لحظه باحال به نظر رسید
که یک موزیسین بیخانمان باشم
اما الان نیاز به کمی امنیت دارم
فقط نمیتوانم به یاد آورم
چگونه قبلا انجامش دادم
تو خیلی قویتری
وقتی جوانتری
فقط باید دوباره آن را یاد بگیری
دیگر عشقی نمانده
از شغل پرستاریام اخراج شدهام
من همیشه کسی هستم که بیشتر از همه دوست میدارد
و بیشتر هم رنج میکشم
و من نمیتوانم به یاد آورم
که چگونه قبلا انجامش دادم
عشق خیلی بزرگتر است
وقتی جوانتری
فقط باید دوباره آن را یاد بگیری
فقط باید دوباره آن را یاد بگیری