ثانیه ها ، ساعتها ، روزهای زیاد
تو می دونی چی می خوای ، ولی چقدر می تونی صبر کنی
هر دقیقه ای برای همیشه طول می کشه
وقتی تو احساس می کنی راهتو گم کردی
و چی می شد اگر شانسهای من قبلا گم شده بودن
من شروع کردم به این باور که اشتباه کردم
ولی تو به من دلیل خوبی دادی
که بجنگم و هیچ وقت جا خالی نکنم
پس من اینجا هنوز دارم ادامه می دم
با هر قدم تو یه کوه دیگه رو می پیمایی
با هر نفس باورش سخت تره
تو از بین درد تونستی پیش بری
هوا طوفانیه
برای رسیدن به مقصد
دقیقا وقتی فکر کنی جاده به سمت هیچ جا نمی ره
دقیقا وقتی نزدیک بود رویاهاتو ببازی
اونها دستتو گرفتن و نشونت دادن که می تونی
اونجا هیچ مرزی نیست
اونجا هیچ مرزی نیست
من با محدودیت جنگیدم که روی لبه بایستم
چی می شد اگر امروز همونقدر خوب باشه که نشون می ده
نمی دونم آینده سر به کجا می زاره
ولی هیچ چیز منو پایین نمیاره
از روی هر پلی می پرم
روی هر خطی می دوم
من امن بودنمو به خطر می اندازم
من همیشه می دونستم چرا
من همیشه می دونستم چرا
خب من اینجام همچنان ادامه می دم
با هر قدم کوه دیگه ای رو می پیمایی
با هر نفس سخت تر می شه باورش
تو از میان دردها تونستی ادامه بدی
هوا طوفانیه
برای اینکه به مقصد برسی
وقتی فکر می کنی جاده به سمت هیچ حا نمی ره
دقیقا وقتی نزدیک می شی به باختن رویاهات
اونها دست تو رو می گیرن و نشونت می دن که تو می تونی
تو می تونی بری بالاتر
تو می تونی بری به اعماق
اونجا هیچ مرزی بالا و پایین تو وجود نداره
هر قانونی رو بشکن چون هیچ چیز بین تو و رویاهای تو وجود نداره
با هر قدم تو یه کوه دیگه رو می پیمایی
با هر نفس باورش سخت تره
تو از بین درد تونستی پیش بری
هوا طوفانیه
برای رسیدن به مقصد
دقیقا وقتی فکر کنی جاده به سمت هیچ جا نمی ره
دقیقا وقتی نزدیک بود رویاهاتو ببازی
اونها دستتو گرفتن و نشونت دادن که می تونی
چون هیچ مرزی اونجا وجود نداره
(هیچ مرزی وجود نداره)
اونجا هیچ مرزی وجود نداره
(هیچ مرزی وجود نداره)