لالایی بخون مامان
بی تو خوابیدن چقدر سخته
شبهای سوت و کور
تو آغوش بازوهای بیعطوفت
دستت را به طرفم دراز کن مامان
بیتو نمیتونم سرپا بایستم
زندگی سخته، دستها بدیمنند
آلوده به دروغند
شاید جایی که میرم اشکی نباشه
جایی که فرشتهها میخندند همدیگر رو میبینیم؟
(x2)
نگران من نباش مامان
راهی جلومه که باید بی تو برم
توی صبحهای بی خوابی، صبحهای بدون جسم و بدن
امیدها صدام میکنن
شاید جایی که میرم اشکی نباشه
جایی که فرشتهها میخندند همدیگر رو میبینیم؟
(x4)