[دکلمه]
هر گوشِهی این جهان تو را میجویم
در اوجِ سکوت هم تو را میگویم
[دکلمه]
ای جان جهان و جانم از تو سرشار
دست از طلبِ تو من مگر میشویم 1
هر لحظه با تو بودن یه شعرِ ناتمامه
خاموشی تو دریا، دریایی از کلامه
دیدار تو غزل ساز، دستِ تو زخمهی ساز
چِشم تو شهر آواز دریچهای به پرواز
راز و نیاز عاشق محتاج گفت و گو نیست
وقتِ نماز عاشق، قبله که روبهرو نیست
وقتی که پاسخِ عشق درگیر پیچ و تابه
بیآنکه من بپرسم دیدارِ تو جوابه
با دست هر نوازش صد حرف تازه داری
تصویر روشن عشق در قاب روزگاری
با تو بهانهای هست آبی و دانهای هست
از هر کجای بن بست، راهی به خانهای هست
راز و نیاز عاشق محتاج گفت و گو نیست
وقتِ نماز عاشق، قبله که روبهرو نیست
ما بینیازِ گفتن بیگفتن و شنیدن
در حال گفتوگوییم در لحظههای دیدن
تو با دلِ صبورت در ماندن و عبورت
با من به گفتوگویی در غیبت حضورت
با تو بهانهای هست آبی و دانهای هست
از هر کجای بن بست راهی به خانهای هست
راز و نیاز عاشق محتاج گفت و گو نیست
وقت نماز عاشق قبله که روبه رو نیست
راز و نیاز عاشق محتاج گفت و گو نیست
وقت نماز عاشق قبله که روبه رو نیست
راز و نیاز عاشق... 2
1. در نسخهی جایگزین یا دوم این آهنگ این دو بیت دکلمه حذف شده است 2. در نسخهی جایگزین یا دوم این آهنگ این نیم مصراع حذف شده است