جنگ مغلوبه شد
معاهده امضا شد
دستگیر نشدم
از مرز رد شدم
دستگیر نشدم
با وجود اون همه تلاشی که کردن
من بینتون زندگی میکنم
منتها با ظاهر مبدل
باید زندگیم رو
پشت سر میگذاشتم
چند تا قبر کندم
که هیچوقت پیداشون نمیکنی
قصه رو گفتن
با راست و دروغهاش
من یه اسمی داشتم
اما مهم نیست
مهم نیست
مهم نیست
جنگ مغلوبه شد
معاهده امضا شد
حقیقتی هست که می مونه
و حقیقتی که می میره
نمیدونم کدوم
پس مهم نیست.
برد شما
اونقدر کامل بود
که بعضی میون خودتون
بفکر افتادن
سیاههای درست کنن
از زندگی کوچک ما
اون لباسایی که پوشیدیم
قاشقامون چنگالامون
اون بازیای شانس که توش
سربازامونو بازی کردیم
اون سنگهایی که کندیم
اون ترانههایی که ساختیم
قانون صلح ما
که می فهمه
یه شوهر رهبری میکنه
یه همسر حکم میرونه
و تمام این تعبیرها رو
مثل
بیتفاوتی شیرین که
بعضیا بهش میگن عشق
یا بیتفاوتی اعلا
که بعضیا بهش میگن تقدیر
ولی ما
اسمهای خودمونیتری داشتیم
اسمهایی ژرف
اسمهایی حقیقی
اونا برای من حکم خون دارن
و برای تو حکم خاک
که نیازی نیست
باقی بمونه
حقیقتی هست که زنده میمونه
و حقیقتی که میمیره
مهم نیست
مهم نیست
زندگیم اون زندگیه
که پشت سر گذاشتم
حقیقتی هست که می مونه
و حقیقتی که می میره
نمیدونم کدوم
پس مهم نیست.
نتونستم بکشم
اونطور که تو میکشی
نتونستم بیزار باشم
سعی کردم نشد
تحویل دادی منو
لااقل سعی کردی
تو طرف اونا رو گرفتی
اونایی که ازشون بدت میومد
این قلب تو بود
این دسته مگسا
این یه زمانی دهنت بود
این پیالهی اکاذیب
تو خوب بهشون میرسی
تعجبی نداره
تو از طایفهشونی
تو از جنسشونی
مهم نیست
مهم نیست
من مجبور شدم زندگیم رو
پشت سرم رها کنم
قصه رو گفتن
با راست و دروغاش
دنیا مال توئه
پس مهم نیست
مهم نیست
مهم نیست
زندگیم اون زندگیه
که پشت سر گذاشتم
پر و پیمون زندگیش میکنم
وسیع زندگیش میکنم
در لایههای زمان
که نمیتونی از هم جدا کنی
زن من اینجاست
بچههام هم
قبرشون امنه
ازدست اشباحی مثل تو
در قعر مکانهایی
با ریشههای درهم پیچیده
زندگیم اون زندگیه
که پشت سرگذاشتم
جنگ مغلوبه شد
معاهده امضا شد
دستگیر نشدم
از مرز رد شدم
دستگیر نشدم
با وجود اون همه تلاشی که کردن
من بینتون زندگی میکنم
منتها با ظاهر مبدل