دوباره قلبم پر از اندوه شد..
چشم هایم با دور شدن از تو مه آلود شد
با تو همه چی حله ؛به خاطر تو وجودم موجود شد
حرفهایم به خاطر تو جان گرفتهاند
کجایی ؛چهره ی خندانت کجاست
وقتی دنبالت میگشتم خودم را در تو یافتم
با انسانها ،نگرانیهاشان همدرد شدم..همه ی انسانیت و خوبیهات در درخشنده ترین درجه میدرخشد
روشنایی درخشنده ای سراسر وجود مرا گرفته....با نور الهی درخشان کردی همه وجودم رو
فدای تو شود این جانم ، جانم
دوباره دلم رو اندوه گرفت
چشم هایم با دور شدن از تو مهآلود شد
با تو همه چی حله ؛من با تو خودمو میفهمم
به خاطر تو زندگی زندگی زیبا میشه مطمئنم
کجایی ؛روی با لبخندت کجاست
دنیا فانی ست ؛همه چیز در آن خالی و پر از دروغ
روحم سخن میگوید ;چیزی درونم می آید و میرود
حالا من از این خواب بیدار شده ام
آیا صدای فریادم را نمیشنوی مرا بشنو...فریاد رسم نیست؛بیا و بیدارشو
دوباره قلبم پر از اندوه است
گذاشته ای و رفته ای چشمانم غرق در اشک است
با تو همه چی حله ؛به خاطر تو وجودم موجود شد
به خاطر تو زندگی زندگی زیبا خواهم ساخت قول میدهم
کجایی ؛چهره ی خندانت کجاست
بیا برای نجات من...بیا به دادم برس
مرا التیام بده...مرحم شو برزخم هایم
تو نور امید من هستی...تو روشنایی و امیدمی
تنها کسی که قلبم بهش متصله...دل یکی یه دونهم رو به تو وصل کردم