سر تا پایم در غبار
روی و پشتم در مه
مو و ریشم در زنگار
شما چگونه سوختنم را، از کجا خواهید فهمید؟
نهالی بودم، از ریشه درآمدم
طوفانی بودم، فرو نشستم
خسته شدم، خیلی خسته شدم
شما چهها کشیدنم را، از کجا خواهید فهمید؟
دیوارهای سنگی را خراب کردم و آمدم
زنجیرهای آهنی را پاره کردم و آمدم
زندگیام را به آتش کشیدم و آمدم
شما از چه گریختنم را، از کجا خواهید فهمید؟
ستاره در آسمان، خاموش میشود اکنون
مادرم مرا، صدا میزند اکنون
معشوقهای دارم، خون میگرید اکنون
شما برایچه شراب نوشیدنم را، از کجا خواهید فهمید؟
چشمهای بودم، رودِ خون شدم
راهکنارهای بودم، کاروانسرا شدم
اشتباه کردم آه، تباه شدم
شما برای چه سکوتکردنم را، از کجا خواهید فهمید؟
پشتِسرم اشک رها کردم
یک همسر گریان رها کردم
نیمهٔ چپم را فلج رها کردم
شما از چهکسی کنارهگرفتنم را، از کجا خواهید فهمید؟