ای سخت ترین سوالم
در پی یک جوابم
عاشق من می شوی یا ترک وفایت کنم
ای یار ز دل رمیده
عشق به دل ندیده
با من دیوونه بمان ور نه رهایت کنم
نغمه مخوان به گوش من
عاشق دل فروش من
دل بده گر م بنددت
می بری عقل و هوش من
نغمه مخوان به گوش من
عاشق دل فروش من
به باد و باران بگو
به دشت و دامان بگو
که یار من گشته ای
نگار من گشته ای
به رود و دریا بگو
به صبح فردا بگو
که یار من گشته ای
نگار من گشته ای
ذره ذره
دانه دانه
از تو دارم نزد دل نشانه
من برای با تو بودن
راضی ـم به ، یک جهان بهانه
به باد و باران بگو
به دشت و دامان بگو
که یار من گشته ای
نگار من گشته ای
به رود و دریا بگو
به صبح فردا بگو
که یار من گشته ای
نگار من گشته ای
به باد و باران بگو
به دشت و دامان بگو
که یار من گشته ای
نگار من گشته ای
به رود و دریا بگو
به صبح فردا بگو
که یار من گشته ای
نگار من گشته ای