Myself [Persian translation]

فک کنم دارم عقلمو از دست میدم

سعی میکنم از خطوط بیرون نزنم (مثل وقتی که کتاب رنگ آمیزی رنگ میکنیم)

انگار دارم درجا میزنم

تو چجوری هیچ تغییری نمیکنی؟

عزیزم ، فک کنم من یه چیز دیگم (متفاوتم)

و با این قضیه مشکلی ندارم (که متفاوتم)

دیگه نمیتونم الکی لبخند بزنم

این [اوضاع] داره منو دیوونه میکنه

من رو آینده متمرکزم

به هیچی دیگه اهمیت نمیدم

من تنهایی راحت ترم

من تنهایی راحت ترم

به هیچ کس دیگه ای احتیاج ندارم

من تنهایی راحت ترم

خودم (تنها)

نمیخوام به سئوالا جواب بدم

صرفا میخوام کنارم باشی (همراهم باشی)

ظاهر و بیرون همه چی خوبه

نشونم بده اون زیر چیه

من درگیر درام نیستم

اون مسخره بازیا (دراما) رو تو مدرسه پشت سر گذاشتم

بیشتر بفکر کاما ها هستم ( این تیکشو خودمم نفهمیدم XD)

تا ادامه رابطه با تو

اونو از من دور نگهدار

برا انرژی منفی جایزه هایزمن ( جایزه فوتبالی) رو برنده میشم (یعنی انقدر داغونه :))

هیچ همدلی ای نیست ، مخصوصا با بچه اهل هنسی

دوستای قلابی، بیشتر حالمو خراب میکنن ، مثل تنسی (تنسی اسم یه ایالته)

یه کاری کن تا اون احمق بیاد بیرون و بگه "کیه"؟

یعنی، دارم سعی میکنم به همتون بگم

تنهایی راحت ترم

تنهایی راحت ترم

به هیچ کس دیگه ای احتیاج ندارم

(فقط) خودم

نمیدونم ، به کی اعتماد کنم

این روزا همه مشکوکن

(کافیه) یبار منو احمق فرض کنی ، راهمو میکشم میرم

دفعه بعدی وجود نداره ، گلم :)

این چیزیه که ازش بدم میاد

لطفا آره و شاید نگو

دیگه چی ؟

من تنهایی راحت ترم

من تنهایی راحت ترم

به هیچ کس دیگه ای احتیاج ندارم

من تنهایی راحت ترم

خودم (تنها)