زمان شكست ناپذيره
سرنوشت و تقدير يك داستانه
جز اينه كه (وقتي) بعد آفتاب بارون مياد
ما نمي تونيم ازش دوري كنيم
اما من مطمئن نيستم كه
كه گلوله هستم، قلب هستمم
و يا اسلحه
آه كه عميق ترين ترس من
نزديكتر شدن (به توئه)...
من در تو گم ميشم
اي عميق ترين ترس من
و من مي دمنم
كه يك روز تو رو از دست خواهم داد
پايان غير قابل اجتنابه
و عشق من غير قابل شكسته
اما ما هنوز در گريزيم
زمان شكست ناپذيره
سرنوشت و تقدير يك داستانه
اما بعضي اوقات هم
بعد بارون آفتاب ميتابه
آه كه عميق ترين ترس من
نزديكتر شدن (به توئه)...
من در تو گم ميشم
اي عميق ترين ترس من
و من مي دمنم
كه يك روز تو رو از دست خواهم داد (2)
هميشه آگاه باش
اون وقته كه مي توني حس كني
هميشه دلهره داشته باش
ولي هرگز ازش نترس