غروب هرروز قلبم میشکنه
و یه گردن خم شده برای من میمونه
بدون اینکه زمان بایسته قلب من اونجایی که تو قبلا بودی می مونه
مثل اینکه یه چیز سخت از آه سبک من به وجود میاد
نپرس حالمو، زار زار دارم زار میزنم
وقتی تو ساکت میشی من میمیرم میمیرم
تو غلط لفظی زبون دل لجبازم هستی
از این به بعد کسایی که درست حرف میزنن رو سرمشقم قرار میدم*
بهانهها به زبونت پیچیده شدن
بهانه نیستن اونا، خرابه ان (که سر من آوار میشن)
زار زار گریه کردم، به سر خودت بیاد
میخونهها هم خجالت کشیدن
عشق رو به بازی تبدیل کردی، باریکلا به تو
کلمهها هم خبرچین بودن انگار