من به زمان ، زمان داده ام و فراموشت نکردم
عطر تو هنوز زیر پوستم جاریست
امید ، بدترین دشمن من بوده است
سوگند می خورم ، روزی دیگر برخواهی گشت
تحمل تنهایی تو،هر بار برایم سخت تر است
نمی توانم ادامه دهم اگر نداشته باشمت در کنارم
از عشق تو می میرم
دیگر یکنواخت نیست ، اکنون که تو نیستی
این جای خالی که گذاشتی و ترک کردی ، نمی رود
در وجودم ، جای تو، تنها درد است
از عشق تو می میرم
به تو محتاجم برای نفس کشیدن
نبودنت یک بیماریست ، بی انتهاست
مرا از پا در می آورد، و از همه بدتر
این است که مرا نمی کشد
میگویند که تغییر کرده ام ، از وقتی که رفته ای
اما بخاطر این است که پیش از تو، لحظه ای را نمی توانم به یاد آورم
گذاشتی و رفتی به این صورت ، چگونه پشیمان شوم
از عرش الهی درخواست می کنم روزی به من فرصت دیگری دهد
خنجری بر گردنم نهادم ، هر بار برایم سخت تر است
نمی توانم ادامه دهم اگر نداشته باشمت در کنارم
از عشق تو می میرم
دیگر یکنواخت نیست ، اکنون که تو نیستی
این جای خالی که گذاشتی و ترک کردی ، نمی رود
در وجودم ، جای تو، تنها درد است
از عشق تو می میرم
به تو محتاجم برای نفس کشیدن
نبودنت یک بیماریست ، بی انتهاست
مرا از پا در می آورد، و از همه بدتر
این است که مرا نمی کشد
مرا نمی کشد
از عشق تو می میرم
دیگر یکنواخت نیست ، اکنون که تو نیستی
این جای خالی که گذاشتی و ترک کردی ، نمی رود
در وجودم ،
جای تو، تنها درد است
از عشق تو می میرم
به تو محتاجم برای نفس کشیدن
نبودنت یک بیماریست ، بی انتهاست
که رحم ندارد
مرا از پا در می آورد، و از همه بدتر
این است که مرا نمی کشد
مرا نمی کشد