جان منست او هی مزنیدش
آن منست او هی مبریدش
آب منست او نان منست او
مثل ندارد باغ امیدش
باغ و جنانش، آب روانش
سرخی سیبش، سبزی بیدش
،متصلست او، معتدلست او
شمع دلست او، پیش کشیدش
هر که ز غوغا وز سر سودا
سر کشد این جا سر ببریدش
عام بیاید خاص کنیدش
خام بیاید هم بپزیدش