می گی یه چیز عجیب و غریبی هست اما نتونستی اسمی براش بذاری
یه کمبودی که دل و دماغت رو می بره
قهوه ی صبحش
غذای شامش، آرایشش و لباسش
دست و بال بزنه کارش سخته اما مشکوکه
نه دنیا رو هم بگردی مثل من پیدا نیست
اگه بگی باید متواضع بود، نه
تازه تموم شده،شرمنده! تو هم زیاد ذهنت رو درگیر نکن
چی شد زیاد خوشحال نشدی
مثل خیالاتت پیش نرفت؟
ولی بنفش خیلی بهت اومد
اونی که اومد جای منو پر نکرد؟