آخرین باری که دخترک او را دید
سایه ی مهتاب اونو با خودش برد
او با نگرانی و هشدار چشم از دنیا فرو بست
در حالی که در سایه ی مهتاب مسحور شده بود... سایه ی مهتاب اونو با خودش برد
او شنبه شبي در رودخانه ای گم شد
بسیار دور در سویی دیگر
او در بحبوبحه ی یک جنگ یاس آور گرفتار شده بود
و دخترک نمیدانست چگونه این مسئله را بپذیرد// چطور تحمل کنه
درختانی که عصرهنگام نجوا میکنند
تحت تاثیر سایه ی مهتاب هستند..با سایه ی مهتاب رفتند... ایهام
و ترانه ی غم و سوگواری می سرایند
سایه ی مهتاب اون رو با خود برد / تحت تاثیر سایه ی مهتابند... ایهام
تمام آنچه که دخترک می دید شبحی از یک اسلحه بود
بسیار دور در سویی دیگر
مردی که میدوید شش بار به اون مرد شلیک کرد
و دخترک نمیدانست چگونه این مسئله را بپذیرد// چطور باید تاب بیاره
درختانی که شب هنگام نجوا میکنند
تحت تاثیر سایه ی مهتاب هستند..با سایه ی مهتاب رفتند... ایهام
و ترانه ی غم و سوگواری می سرایند
سایه ی مهتاب اون رو با خود برد / تحت تاثیر سایه ی مهتابند... ایهام
تمام آنچه که دخترک می دید شبحی از یک اسلحه بود
بسیار دور در سویی دیگر
مردی که میدوید شش بار به اون مرد شلیک کرد
و دخترک نمیدانست چگونه این مسئله را بپذیرد// چطور باید تاب بیاره
آخرین باری که دخترک او را دید
سایه ی مهتاب اونو با خودش برد
او با نگرانی و هشدار چشم از دنیا فرو بست
در حالی که در سایه ی مهتاب مسحور شده بود... سایه ی مهتاب اونو با خودش برد
او شنبه شبي در رودخانه ای گم شد
بسیار دور در سویی دیگر
او در بحبوبحه ی یک جنگ یاس آور گرفتار شده بود
و دخترک نمیدانست چگونه این مسئله را بپذیرد// چطور تحمل کنه
درختانی که عصر هنگام نجوا میکنند
تحت تاثیر سایه ی مهتاب هستند..با سایه ی مهتاب رفتند... ایهام
و ترانه ی غم و سوگواری می سرایند
سایه ی مهتاب اون رو با خود برد / تحت تاثیر سایه ی مهتابند... ایهام
تمام آنچه که دخترک می دید شبحی از یک اسلحه بود
بسیار دور در سویی دیگر
مردی که میدوید شش بار به اون مرد شلیک کرد
و دخترک نمیدانست چگونه این مسئله را بپذیرد// چطور باید تاب بیاره