دیو و فرشته به تُخمم
دیو و فرشته به تُخمم
سودای سختِ سقوط است
آنچه از هر سلولم بُرون تازد
مرا زبون سازد
حالم اخمون باشد
صد جلوه نامرادی
در دیاِناَی مغبون من تابَد
نتیجه فعلا تا بعد
آخ! فعلا تا بعد
دیو و فرشته به تُخمم
دیو و فرشته به تُخمم
درمان من مشکوک است
فریاد من ناکوک است
سودا پیمودن بیهوده
از کابل تا موصل و کرکوک است
آخ! مشکوک است
آخ! ناکوک است
"عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند"
کشور تنها بلا خیز است
هم از بالا بلا خیزد
هم از آنها بلا خیزد
هم از آقا بلا خیزد
آه، جانم فرو ریزد
جُذام و گال در جسمم
خوره با من درآمیزد
زیر این بار امانت
زِرتم قمصور است و کمرم شکستهست
آه! رفتم از دست
آخ! جانم خستهست
امور ناپیوستهست
دیو و فرشته به تُخـ ـمَم