مادر فرشته بود و فقط بال و پر نداشت
شاید که داشت بال و پر اما خبر نداشت
یا داشت آگهی ز پر و بال خویش لیک
میل جداشدن ز من و از پدر نداشت
مادر فرشته بود و فقط بال و پر نداشت
در کودکی به مادر خود خواستم برم
یک هدیه لیک جیب من آن لحظه زر نداشت
زر یافتم به گاه جوانی آن زمان
جز عشق یار سینهام هوای دگر نداشت
وقتی به یاد هدیه فتادم که مادرم
روی لبش به جز وداع ای جگر نداشت
مادر فرشته بود و فقط بال و پر نداشت
شاید که داشت بال و پر اما خبر نداشت
مادر فرشته بود پر خود گشود و رفت
از بس علاج پیش قضا و قدر نداشت
مادر فرشته بود دقیقا فرشته بود
حتی به دوش پال و پری هم اگر نداشت
مادر فرشته بود و فقط بال و پر نداشت