یه کشتیه غرق شده ، ماه ،آسمان بی سروصدا
روز زبان بسته ، ما بی سروصدا
اگه چاره ای نیست ، بخاطر توست
در هم پیچیدیم گویا سفیدِ سفید
اون طره ی موی زندگیه تاریک
اگه فراری هستیم ، بخاطر منه
وجودش نامشخصه
نبودنش معلومه آیا?
کدام زبان برای توصیف ابد به اندازه کافی بسه؟
امکان نداره ، باور نمیکنم التماس می کنم تحمل نمیکنم
این ویرانکده ، جانه منه که شکسته و از بین رفته
نکن ، نمیشه
تو و من ، فقط ماییم
حداکثر فریادیم
اگر ناتنی هستیم ، هیچی نگو
آه غنچه ی دیوونه ی من
شب سیاه من که افقش یتیمه
تعادل من ، بی تعادلم