میترسم پشت اون نقاب زیبا تو نباشی
میترسم که دلم با این حقیقت رو به رو شه
برام نقش یه عاشق پیشه رو بازی کنی باز
می ترسم که یهو برای من دست تو رو شه
مثه دیوونه ها چشمامو بستم که حقیقت رو نبینم
یه رازی پشت حرفاته که هنوزم من ازش چیزی نفهمیدم
ولی ای کاش اتفاقای زمونه جوری میوفتاد که یه روز میشد
حتی تو خواب هم شده آینده ام رو یکروزی من از نزدیک می دیدم