باهات [تلفنی] صحبت میکنم, اما جای لمس کردنتو نمیگیره
و هر وقت که اسممو نجوا میکنی میخوام بدو بدو بیام پیشت
ما روزی با هم خواهیم بود. زیاد طول نمیکشه اون روز. زیاد طول نمیکشه اون روز.
اما این انتظار بنظر همیشگی [خیلی طولانی] میاد. و سخته تحملش
عزیزم، بخاطر اینکه دلم برات تنگ میشه
و منو دیونه میکنه
اگه بدونی چقدر بهت احتیاج دارم؟
همین الان خیلی دلم برات تنگ شده
نمیتونم صبر کنم تا وقتی که با هم تنها باشیم
تا نشونت بدم چقدر دلتنگتم
تنها کاری که از دستم بر میاد اینه که آرزو کنم الان اینجا بودی
شبها باید بالشم رو بغل کنم که تو بغلش کردی
فکر میکردم میتونم طاقت بیارم، از کجا میتونستم بفهمم؟ از کجا میتونستم بفهمم؟
بیشتر از این نمیتونم [دوریتو] تحمل کنم. خیلی سنگینه برای روحم
عزیزم فقط دیگه نمیتونم صبر کنم تا روی تو رو ببینم
فقط وقتی این احساس تنهایی درونیم از من دور خواهد شد
که در قلبم باشی، اینجا در میان بازوانم باشی
فقط و فقط اونوقته که راضی خواهم شد
همین الان دلم برات تنگ شده
ما روزی با هم خواهیم بود. زیاد طول نمیکشه اون روز. زیاد طول نمیکشه اون روز.
اما این انتظار بنظر همیشگی [خیلی طولانی] میاد. و سخته تحملش