Missing [Persian translation]

از قطار پیاده میشم

دوباره دارم توی خیابونی که قبلا توش زندگی میکردی راه میرم

از جلوی در خونه ات رد میشم

ولی تو دیگه اینجا زندگی نمیکنی

سالهاست که از اینجا رفتی

یهو غیبت زد و معلوم نشد کجا رفتی

انگار رفتی یه دنیای دیگه

حتما یه جای بهتر پیدا کردی

دلم برات تنگ شده

مثل صحراها که دلشون برای بارون تنگ شده

دلم برات تنگ شده

اوه

مثل صحراها که دلشون برای بارون تنگ شده

نکنه مُردی؟

تو همیشه دو قدم جلوتر بودی

از بقیه

تو میدویدی و ما پشت سرت راه میرفتیم

سرم رو بالا میگیرم و خونه ات رو نگاه میکنم

میتونم صدات رو بشنوم که داری داد میکشی سرم این پایین

جایی که همیشه بودم

دلم برات تنگ شده

مثل صحراها که دلشون برای بارون تنگ شده

دلم برات تنگ شده

مثل صحراها که دلشون برای بارون تنگ شده

برمیگردم و دوباره سوار قطار میشم

از خودم میپرسم چرا باز دوباره اومدم اینجا

میشه اعتراف کنم؟

رفته بودم دور و بر خونه قدیمی ات

توی این سالهایی که گذشته

از وقتیکه تو رفتی هیچی تغییر نکرده

خیلی وقته که رفتی

ولی هنوزم نمیتونم فراموشت کنم و به زندگی ام ادامه بدم

دلم برات تنگ شده

مثل صحراها که دلشون برای بارون تنگ شده

دلم برات تنگ شده

مثل صحراها که دلشون برای بارون تنگ شده

از قطار پیاده میشم

دوباره دارم توی خیابونی که قبلا توش زندگی میکردی قدم میزنم

از جلوی در خونه ات دارم رد میشم

ولی تو دیگه اینجا زندگی نمیکنی

سالهاست که از اینجا رفتی

یهو غیبت زد و معلوم نشد کجا رفتی

انگار رفتی یه دنیای دیگه

حتما یه جای بهتر پیدا کردی

دلم برات تنگ شده

مثل صحراها که دلشون برای بارون تنگ شده

آره دلم برات تنگ شده

مثل صحراها که دلشون برای بارون تنگ شده

دلم برات تنگ شده، دلم برات تنگ شده

مثل صحراها که دلشون برای بارون تنگ شده

آره دلم برات تنگ شده

مثل صحرا ها که دلشون برای بارون تنگ شده

مثل صحراها که دلشون برای بارون تنگ شده

مثل صحراها که دلشون برای بارون تنگ شده

مثل صحراها که دلشون برای بارون تنگ شده