رنگ مهتاب
اثر ها پاک نمی شوند و انگار دیروز بود
جام شرابم پر از توست به رنگ استانبول
نبود تو، که فکر می کردم بهش عادت کردم، مثل یخ هست
خاطرات درونم مثل آهنگهای قدیمیه
و حالا تو یه گوشه دور افتاده تنگه بسفر
جام شرابی تو دستامه و جونی ام درونشه
هرچه بیشتر نوشیدم خودمو بیشتر فهمیدم
و وقتی به خودم اومدم بیشتر از تو سرخوش بودم
یه عمر طولانی رو با تو سر کردم
و تو هیچ وقت به رنگ مهتاب نبودی
و تو هیچ وقت درونم نبودی