ناچار ناچار
تو این زندگی همیشه ناچاری؟
ناچار ناچار
گیر افتادیم و چاره ای نداریم
آه قلبم قلب جوون و تازه کار من
منو وادار به گفتن چیزهایی ک میدونم نکن
جفایی ک در حق من کردی رو در حق اون نکن
چاره ای نیس چاره ای نیس
بخدا خیلی دوستش داشتم
بخدا خیلی عاشق بودم
از خودمم گذشتم
ناچار بودم چاره ای نبود
ستمگران رو شاد کردی
عاشق رو کشتی
منو بی کس و کار گیر آوردی
پیشرفتش رو نشونه بگیر دنیا
آه قلبم قلب جوون و تازه کار من
منو وادار به گفتن چیزهایی ک میدونم نکن
تو رو خدا منو ...
ناچاری ناچاری
بخدا خیلی دوستش داشتم
بخدا خیلی عاشق بودم
از خودمم گذشتم
ناچار بودم چاره ای نبود
ناچار ناچار
تو این زندگی همیشه ناچاری؟
ناچار ناچار
گیر افتادیم و ناچار شدیم
آه قلبم قلب جوون و تازه کار من
دونسته هاتو بر زبان جاری نکن
بلایی ک سر من آوردی رو سر اون نیار
ناچار ناچار
بخدا خیلی دوستش داشتم
بخدا خیلی عاشق بودم
از خودمم گذشتم
ناچار بودم چاره ای نبود
ستمگران رو شاد کردی
عاشق رو کشتی
بازم ای وای وای
با لجاجت بچرخ و واستا دنیا
آه قلبم قلب جوون و تازه کار من
منو وادار به گفتن چیزهایی ک میدونم نکن
جفایی ک در حق من کردی رو در حق اون نکن
چاره ای نیس چاره ای نیس
بخدا خیلی دوستش داشتم
بخدا خیلی عاشق بودم
از خودمم گذشتم
ناچار بودم چاره ای نبود
آه قلبم قلب جوون و تازه کار من
منو وادار به گفتن چیزهایی ک میدونم نکن
جفایی ک در حق من کردی رو در حق اون نکن
چاره ای نیس چاره ای نیس
دنیامو برام مث زهر تلخ کردی
جلوم واستادی و تماشا کردی
من از عشق منصرف شدم
ناچارا ناچارا
ناچار ناچار
ناچار ناچار