زخمیتر از همیشه، از دردِ دلْ سپردن،
سرخورده بودم از عشق، در انتظار مردن
با قامتی شکسته، از کولهبار غربت
در جستجوی مَرهم، راهی شدم زیارت
رفتم برای گریه، رفتم برای فریاد،
مرهم مُراد من بود، کعبه تو رو به من داد
ای از خدا رسیده! ای که تمام عشقی!
در جسم خالی من، روح کلام عشقی
ای که همه شفایی! - در عین بیریایی
پیش تو مثل کاهم، تو مثل کهربایی
هر ذره از دلم را، با حُوصله زدی بند
این چینی شکسته، از تو گرفته پیوند
ای تکیهگاه گریه! ای هم صدای فریاد!
ای اسم تازهی من! کعبه، تو رو به من داد
من زورقی شکسته ام، اما هنوز طلایی
طوفان حریفِ من نیست، وقتی تو ناخدایی
بالاتر از شفایی از هر چه بد، رهایی
ای شکل تازهی عشق! تو هدیهی خدایی
با تو نفس کشیدن، یعنی غزل شنیدن
رفتن به اوج قصه، بیبال و پر پریدن
[3x]
ای تکیهگاه گریه!
ای هم صدای فریاد!
ای اسم تازهی من!
کعبه، تو رو به من داد.